وزیری رفت و وزیر دیگری آمد. چرا آن رفت و چرا این آمد؟ هیچ کس نمیداند. این وزیر آمده چه کاری بکند که وزیر قبلی نمیکرده است؟
من برنامه وزیر جدید را مطالعه کردم یک بمب هسته ای است از جهت فشردگی عناوین کلی و کلیات ابوالبقایی که پدر جد هیچ سیستمیدر زمانی به درازی بی نهایت هم از پس عملی کردن آن بر نمیآید! چیزی مانند سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، چنانکلیاتی که هیچگاه نمیتوان گفت اجرا شده است یا نه؟ هر کسی میتواند هر کاری میکند را به گزاره ای از گزارههای آن ربط دهد و جوری وانمود کند که در حال اجرای سند تحول است...علی ای حال وزیری رفت که خودش نمیدانست چه برنامه ای دارد و آنها که به او رای داده بودند تا وزیر بشود هم نمیدانستند، اجمالا چند صفحه ای به عنوان برنامه وزارت به آنان داده شده بود و اکثرا هم آن را نخوانده بودند و با توافقات و به قول آقای علی احمدی با ریش گرو گذاشتن وزیر پیشنهادی رای داده بودند، روزی هم که دولت به وزیرش گفت برو نه مجلس گفت چرا باید برود؟ و نه خودش گفت که من چه بخشی از برنامه ام را اجرا کرده ام و چه بخشی مانده است؟ رفت به سلامت! از میدان فردوسی تا نزدیکیهای میدان آزادی و سازمان تامین اجتماعی هم فوقش دو کورس تاکسی است!
فکر نکنید اینها که آمده اند مساله شان آموزش و پرورش است مساله فقط چینش پستهاست کی بماند و کی برود؟ فردا یا شاید همین امروز جمعی از ابواب جمعی وزیر در دانشگاه فرهنگیان کوچ میکنند به ساختمان قرنی و اتاقها را پر میکنند و تا بیایند جا خوش کنند هم چون عمر وزارت کوتاه است باید بار و بنه را جمع کنند تا وزیر بعدی با اعوان و انصارش بیاید و بچرخ تا بچرخیم. آموزش و پرورش مساله دولت هم نیست که اگر بود وضع اینی نبود که نتایج آزمونهای داخلی و خارجی نشان میدهد. آموزش و پرورش مساله مردم همنیست؛ مردم به آموزش و پرورش به عنوان پیش درآمد دانشگاه نگاه میکنند و تربیت فرزندان را از مدرسه توقع ندارند. اگر مدرسه سخت گیری تربیتی بکند هم معترض میشوند. آموزش و پرورش مساله معلمان است؟ معلمانی که مجبورند با برنامه درسی نامحبوب و فضای آموزشی غیر استاندارد و کلاسهای شلوغ و پر جمعیت و اقتدار و منزلتی شکسته سال تحصیلی را به پایان ببرند؟ این آموزش و پرورش دیگر مساله معلمان همنیست زیرا مساله وقتی راهحلی ندارد شأن مساله بودن خود را از دست میدهد و عادی میشود...آموزش و پرورش مساله کسی نیست.