کارخانهی تتلوسازی!
آخرین جلسهی دادگاه امیر تتلو هم برگزار شد و حالا باید منتظر ماند تا قاضی دادگاه انقلاب حکم این پرونده را صادر کند.
تتلو میگوید پشیمان است و توبه کرده، وکیلش از قاضی میخواهد تا در صدور حکم به این موضوع توجه شود و قاضی هم قاعدتا تلاش خواهد کرد تا حکمی بر مدار عدل و انصاف صادر کند؛ اما مهمتر از تتلو کارخانهی تتلوسازی است.امیر تتلو فارغ از همهی خطاهای بزرگ و کوچکش که در جای خود شایستهی تنبیه است، هنرمند است و بنا بر آنچه کارشناسان و متخصصان این حوزه میگویند در نوعی از موسیقی که در آن فعالیت میکند هم اگر بهترین نباشد از بهترینهاست. او در کشور خودش امکان رشدی که میخواست را نیافت و در نهایت به کشوری مهاجرت کرد که در آنجا داستانها در انتظارش بود. بدیهیست که غرض از این نوشتار دفاع و حمایت از امیر تتلو نیست اما گاهی تلنگری لازم است تا علاوه بر متهم ظاهری یک پروندهی قضایی متهمهای نامرئی آن هم به خود بیایند. تتلو از انرژی هستهای خواند، در حمایت از ارتش بر روی ناوگان این نیروی نظامی ویدئوکلیپی ضبط کرد به دیدار کاندیدای اصلی جریان انقلابی اصولگرا رفت و... انجام همه و همهی این کارها صرفا برای این بود که بتواند کار هنری خود را در چارچوبهای قانونی موجود به سرانجامی برساند. خودش هم به شکل علنی و صریح به این موضوع تاکید داشت که همهی این کارها برای این انجام شده بود که بتواند کنسرتی برگزار کند و فعالیتهای هنریاش از زیر زمین به روی زمین منتقل شود! اینکه دادگاه تتلو چه حکمی صادر خواهد کرد مشخص نیست اما مهمتر از حکم دادگاه و حتی شخص تتلو توجه به کارخانهی تتلوسازی است. کارخانهای که ابزار آن محدودیت است و محصول آن تتلوهایی که هم به خود و هم به دیگران ضررهای جبرانناپذیری وارد خواهند کرد.راه دیگر راه پذیرش و به رسمیت شناختن «دیگری» است. اگر «دیگری» را به ویژه در عرصهی فرهنگ، هنر و اجتماع به رسمیت بشناسیم آنگاه نه شجریان بزرگ رنجیدهخاطر خواهد شد و نه تتلوی مورد علاقهی نسل زد به مسیری خواهد رفت که شاید بازگشتناپذیر باشد.در دنیای امروز ایجاد و اعمال محدودیت بیشتر از آنکه اثری بر جامعه بگذارد مسخره کردن خودمان است. آن کسی که طالب جنس مورد محدودیت واقع شده باشد خودش آن را مییابد پس منطقی نیست که برای دست یافتن به آنچه دست یافتنی نیست این همه وقت و هزینه صرف شود. هزینهای برای هیچ اندر هیچ!دهههاست که بارها و بارها مسیر محدودیت و ترس موهوم از «دیگری» را امتحان کردیم و نتیجهی ناخوشایند آن را دیدهایم، بیاییم برای یک بار هم که شده راهی دیگر را برگزینیم، راهی که میتواند در بلند مدت بسیاری از دلواپسیهای فرهنگی را رفع کند؛ به شرط آنکه از این ترس موهوم گذر کرده باشیم.