محمود میرلوحی، در پاسخ به این سئوال که بحث گفتوگویی که این روزها مطرح میشود چقدر در شرایط فعلی میتواند راهگشا باشد و نیاز به چه زیرساختهایی دارد، افزود: در کشورهای مبتنی بر مشارکت مردم، به دلیل وجود ساختارهای سیاسی و احزاب در انتخابات، گفتوگوی دائمی برقرار است؛ ولی در کشور ما متاسفانه به واسطه برخی از اقدامات و تصمیمات، در مهمترین عرصه گفتوگو که انتخابات است، اختلال ایجاد شده و با نظارتهای فعلی عملا باب گفتوگوی فراگیر در کشور به شدت محدود شده است. گفتوگوهای مطرح در سطوح ساختاری، تشکیلاتی و بین جناحها هم که این مدت بین دو جناح اصلی کشور یعنی اصولگراها و اصلاحطلبان در جریان بود متاسفانه حذف شده و بعد از حوادثی که در سالها و دهههای اخیر پیش آمد، آقای خاتمی پیشنهاد دادند که فضای گفتوگو شکل بگیرد که متاسفانه جریان حاکمیت نپذیرفت و عملا جریان اصلاحات در شرایطی قرار گرفت که بخش قابلتوجهی از مردم گفتند حاکمیت نظام که اصلا شما را قبول ندارد و نمیتوانید بین ما و حاکمیت واسطه قرار بگیرید.میرلوحی تصریح کرد: امروز هم در شرایطی قرار داریم که در اعتراضات، هیچکدام از جریانات سیاسی در میدان حضور ندارند. در نتیجه باید گفت یکی از اشتباهاتی که انجام شده و در جهت یکدست شدن قوا رفتیم باعث شد در اعتراضات و مسائلی از این دست، حاکمیت کسی را نشناسد که بخواهد بنشیند و با آن مذاکره کند. به نظر میآید اگر میخواهیم فضای گفت وگو را ایجاد کنیم، با تشکلهای موجود، با سمنها و نهادها و رسانههای موجود میتوان این موضوع شکل بگیرد و بعد هم با خود مردم شروع به گفت وگو کنیم. اینکه مرتب گفته میشود اعتراضات از اغتشاشات جداست، اما همه هسته و همه مسائل را متوجه اغتشاش میکنند و هیچ محلی برای اعتراض نمیگذارند، نکته قابل بحثی است. سالهاست معلمان میخواهند گفت وگو کنند، اما ببینید چه وضعیتی دارند؟ کارگرها میخواهند گفت وگو کنند، شاهد این وضعیت هستیم. وضع روزنامهنگاران هم به این صورت است. اشخاصی مثل آقای تاجزاده که اهل گفت وگو بوده، متاسفانه در زندان و بازداشت هستند. گام اول این میتواند باشد که این افراد آزاد شوند، فضای گفت وگو باز شود، جلسات گفت وگو و مباحث مربوط به آن در سطح جامعه مطرح شود. اخیرا تعدادی از چهرههای اصلاحطلب با آقای اژهای و آقای شمخانی دیدارهایی داشتند. بالاخره مشخص شود اگر صحبتی بوده نتایجشان چه بود؟ مقامات نتایجشان را مطرح کنند، نشستهای گستردهتری با دبیران کل احزاب و چهرههای سرشناس و کسانی که در جامعه مقبولیت داشتند، برقرار کنند. به طور مثال آقای روحانی دیدارهایی با مطبوعات، شخصیتها و هنرمندان داشت. اینها باید شکل بگیرد و گفت وگوها شروع شود. اینها از مقدمات بحث گفتوگو است که متاسفانه در دهه اخیر همواره انکار شد و حاکمیت همواره احساس کرد مردم همراه هستند. بعد از شهادت سردار سلیمانی و حضور آن جمعیت باعث احساس بینیازی شد که همه این موارد مؤید سیاستها و برنامههای آقایان است که نتیجه آن را امروز میبینیم. وی در پاسخ به این سئوال که آیا این دیدارها ادامه داشته است، گفت: تا جایی که خبر دارم، نه ادامه پیدا نکرده است. تمایلی نسبت به ادامه جلسات مطرح شده اما ظاهرا در عمل ادامه نداشته است. وگرنه با وضعیتی که کشور دارد باید منظم و مرتب بحث شود و این گفتوگوها توسعه پیدا کند. میرلوحی در پاسخ به این سئوال که واکنش آقایان شمخانی و اژهای به پیشنهادات برخی از اصلاحطلبان چه بوده است، گفت: واکنشی که تقریبا همه مقامات داشتند این بود که این موضوعات قابل دفن شدن است. سخن اغلب حضرات این است که ریشه این حوادث در خارج است. به حدی پذیرفتند که این اعتراضات ابعاد زیادی دارد و باید توجهی به آن شود اما متاسفانه در این جلسات باز نشانی از همان مواضع آشکار خود را دارند.
براساس اظهارات علی شکوریراد سخنگوی جبهه و سپس فاطمه راکعی نایبرئیس دوم جبهه اصلاحات، احتمالا فاز بعدی این دیدار، ارایه راهکارهای مصداقی برای عبور از بحران خواهد بود؛ راهکارهایی که باید دید آیا از سوی مسئولان قوا مورد توجه قرار میگیرد یا اینکه پس از فرو کش کردن بحران، دوباره «در» برای مسئولان بر همان «پاشنه» سابق میچرخد؟