اینکه کارلوس کیروش یا محمدجواد ظریف اقتصاد ایران کیست، این روزها بحث داغ بسیارى از محافل اقتصادى است. اما آیا واقعا اقتصاد ایران به یک فردى همچون کارلوس کیروش یا محمد جواد ظریف یا به طور کلى به یک گلادیاتور احتیاج دارد تا با قدرت و توان فردى خود بتواند اقتصاد ایران را نجات دهد؟ آیا اقتصاد ایران را مى تواند یک نفر یا حتى یک تیم اقتصادى همسو و قدرتمند در دولت آینده از شرایط کنونى خود خارج کند؟ بررسى روندهاى تاریخى و موانع کنونى اقتصاد ایران، بیانگر این نکته است که اقتصاد ایران در شرایط کنونى بیش از هرچیز به یک تغییر نگرش اساسی در طبقه حاکمه کشور درباره مفاهیمى همچوناقتصادیاتوسعهاحتیاج دارد تا یک گلادیاتور که با برق شمشیر خود یکى یکى مشکلات را از پاى در بیاورد.
اقتصاد ایران تشنه این است که طبقه حاکمه ایران پس از سی و اندى سال به این اجماع برسد که اقتصاد ابزارى براى خدمت به مقاصد سیاسی داخلى و بینالمللى نیست و این مناسبات سیاسی داخلى و بینالمللى است که باید به اقتصاد ایران خدمت کنند. کشورى با میانگین نرخ رشد اقتصادى تنها ٣ درصد در طى ٣٨ سال اخیر امروز بیشتر از همیشه به تغییر پارادایم طبقه حاکمه احتیاج دارد. تغییر پارادایمى که از نتایج آن این رهیافت مهم است که براى توسعه اقتصادى ایران بیش از هر پیش نیازى، اراده واقعى طبقه حاکمه لازم است تا تصمیمات سخت و گاهى برخلاف آرمانهاى خود بگیرند تا شاید نهال نحیف اقتصاد ایران به بار بنشیند.
برخى از مهمترین این تغییر نگرشها عبارتند از: اقتصاد ایران از مشکلات کنونى خود رها نمى شود مگر اینکه پس از سی و اندى سال این پارادایم اشتباه Target-oriented یا هدف محور بودن برنامه هاى توسعه کشور که نتیجه اى جز رویا پردازى مسئولان در اهداف برنامهها و عدم اجراى هیچ کدام از برنامه هاى توسعه کشور نداشته است، جاى خود را به برنامه هاى Problem-oriented یا رفع مشکلات محور بدهد. اقتصاد ایران از مشکلات کنونى خود رها نمى شود مگر اینکه سطح تنش بین نهادهاى قدرت در ایران کاهش یابد و طبقه حاکمه تلاش کند خط قرمز نزاع خود را لطمه به سیاستها و استراتژى هاى توسعه اقتصادى ایران بداند نه منافع مالى و اقتصادى و سیاسی گروهها و جریانها یا ایدئولوژى هاى سیاسى.
اقتصاد ایران از مشکلات کنونى خود رها نمى شود مگر اینکه پس از سى و اندى سال کشور در عین حفظ استقلال سیاسی خود، در حوزه هاى گوناگون اقتصادى و اجتماعى درهاى خود را بر روى جهان باز کند و در مدارهاى بینالمللى قرار گیرد. اقتصاد ایران از مشکلات کنونى رها نمى شود مگر اینکه نه در شعار و سخنرانى که طبقه حاکمه حقیقتا در مسیر بهبود فضاى کسب و کار و مقابله با هرگونه رانت سیاسى و مالى و. . . گام بردارد و باور کند که افزایش سطح رقابت پذیری و شفافیت از شروط اصلى رهایی از بحران هاى کنونى اقتصاد است. اینها تنها مثال هاى کوچکى از لزوم تغییر پارادایم اقتصادى نه فقط در دولت به عنوان تنها بخشی از حاکمیت که در کل طبقه حاکمه است و به نظر نگارنده تا پارادایم و نوع نگاه طبقه حاکمه ایران به مفاهیمى همچون توسعه، اقتصاد، تولید، ارتباطات بینالمللى و غیره تغییر بنیادین نکند، حتى اگر ده نوبلیست اقتصادى یا تیم منتخب ستارگان جهان هم در تیم اقتصادى دولت دوازدهم مستقر شوند غیر از برخى تغییرات بخشی و کوتاه مدت، توان تغییر جریان و مسیر اقتصاد ایران از ریل کنونى را نخواهند داشت.