این روزها حجاب و برخی رفتارهای گشت ارشاد در سطح جامعه و فضای مجازی به یک مسئله مهم تبدیل شده است و مدافعان و مخالفان حجاب اجباری از هرسو به اظهار نظر در مورد آن میپردازند.
موافقین حجاب اجباری و گشت ارشاد به قانونی بودن آن اشاره میکنند. مهم ترین قوانین و مقررات مربوط به حجاب تبصره ما ده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی ومصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی درمورد گسترش فرهنگ عفاف است. براساس تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی ظاهر شدن زنان بدون حجاب اسلامی در معابر و انظار عمومی مجازات دارد. (راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف) مصوب ۴/۵/۱۳۸۴ شورای عالی انقالب فرهنگی نیز از مهم ترین استناد های مدافعین حجاب قانونی است. مصوبه فوق، در ۴۷ بند راهبردهایی را برای گسترش فرهنگ عفاف بیان مینماید. درهیچ یک از بند های مصوبه فوق به اجبار در حجاب پرداخته نشده است و حتی با اجباری بودن حجاب مرزبندی میکند. کاربرد واژه های توسعه فرهنگ، تقویت، تبیین، احیا، توجه دادن، افزایش آگاهی و... به صورت مکرر در مصوبه فوق یافت میشود. مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی تلاش دارد تا زمینه ساز رشد و فراگیری فرهنگ عفاف و حجاب شود. ولی این سوال مهم مطرح میشود که چرا نتیجه تصمیماتی همچون مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی به اجبار و گشت ارشاد میرسد؟یکی از مهم ترین این عوامل را میتوان ابهام در تعریف مسئله و موضوع دانست. در مصوبه فوق هیچ نوع تعریفی از عفاف و چیستی آن و ارتباط آن با حجاب وجود ندارد و مرز بین حجاب شرعی و عفاف مبهم باقی مانده است. در حالیکه در عرف جامعه و در نزد بخش زیادی از جامعه؛ حجاب شرعی و عفاف یکسان دانسته نمیشود. در گفتمانی که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی را تهیه کرده است این دو یکی پنداشته میشود ولی تعریفی از هیچ کدام ارائه نمیگردد. مشکل دیگر مصوبه «راهبرد گسترش فرهنگ عفاف» اصالت قدرت و ارحجیت آن بر اخلاق است. مصوبه مزبور با به کاربردن واژه های تبین و آ گاهی، رویکردی فرهنگی به مسئله حجاب را نشان میدهد ولی در همه بندهای مصوبه خود حق پیداری و اجبار به پذیرش وجود دارد. از منظر مصوبه «راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف» حجاب یک امر اخلاقی و تاریخی نیست بلکه عرصه ای است که باید درانقیاد قدرت باشد و هرنوع تبیین و آگاهی نیز چارهای جز پذیرش مطلوب نویسندگان و تصویب کنندگان مصوبه را ندارد. این نگاه قدرت مدارانه حجاب را محصول یک نظام سیاسی میداند و نقش مناسبات فرهنگی و اجتماعی یک ملت در طول تاریخ و وسیر تطور مسائلی همچون حجاب را در نظر نمیگیرد. همین رویکرد حجاب را از امری اخلاقی به یک جدال سیاسی فرو میکاهد. بی توجهی به عرف و تحولات اجتماعی نیز از معضلات گفتمان مصوبه فوق است. همین موجب میشود که گفتمان گسترش فرهنگ عفاف در فهم حجاب به عنوان یک مسئله و دلایل عدم موفقیت طرح هایی که تاکنون اجرا شده انددرمانده است. راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف به تکثر موجود در جامعه ایران نیز بی توجه است و میل به وحدت پوشش دارد. جامعه ایران در طول تاریخ شکل های متفاوتی از حجاب را در گستره فرهنگی خود داشته است. هریک از جوامع شهری و روستایی و تعاریف متفاوتی از حجاب را با توجه به نوع خاص زندگی خود داشته اند. با توجه به گسترش ارتباطات و تنوع افکار موجود جامعه با شکل های مختلفی از حجاب روبرو هستیم که منافاتی با عفاف ندارد. بند ۱ مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی «توسعه فرهنگ کنکاش و تفکر در مفاهیم دینی توسط جوانان به منظور پذیرش دینی و پرهیز از روی آوردن به جاذبهها و شخصیتهای کاذب» را به عنوان راهبرد گسترش عفاف معرفی کرده است؛ حال آنکه مشخص نیست اگر فردی با کنکاش در مفاهیم دینی به نتیجه مطلوب نویسندگان شورای عالی انقلاب فرهنگی نرسید چه باید کرد و اینکه چه الزامی به پذیرش یک نتیجه واحد در مورد مفاهیم دینی وجود دارد. حتی درمورد تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی نیز فقهایی همچون شادروان احمد قابل تعاریفی نوگرایانه از حجاب شرعی ارائه دادهاند. موارد فوق نشانه بارز یک ذهنیت مشوش در مسئله حجاب است که در بندهای مختلف مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی درمورد گسترش فرهنگ عفاف موج میزند.براساس بند ۱۰ مصوبه فوق (توجه دادن به رعایت و نیز باور پوشش نه به عنوان یک اجبار اجتماعی بلکه به عنوان یک ارزش انسانی و معنوی و یک باور قلبی جهت مصونیت از زشتیها و آسیبهای اجتماعی) یکی از رهبردهای گسترش فرهنگ عفاف است.فقره فوق در حالی حجاب را یک ارزش انسانی میداند که مقدمه باور اجتماعی شدن یک باور پذیرش تکثر و شکل های متفاوت است. همین مصوبه نمونه بارز دیگری از ذهنیت مشوش است که مرزبین باور قلبی و اجبار اجتماعی در آن مبهم میماند و راهکار مشخصی ارائه نمیدهد.
در بندهای مختلف مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی جایگاهی برای حقوق شهروندی افراد دیده نمیشود و مجبور میشود به اجبار ی شدن حجاب تن بدهد. فقدان پذیرش حق شهروندی مهم ترین عامل ذهنیت مشوش در مسئله برنامه ریزان حجاب است. پذیرش حق شهروندی منجر به پذیرش تکثر و نگرش متفاوتی به مسئله حجاب میشود. فعالیت فرهنگی بدون پذیرش حق شهروندی و مناسبات اجتماعی و فرهنگی قابل اجرا نیست. ازسوی دیگر ذهنیت قدرت محور حجاب را از منظر امر اخلاقی به عرصه منازعه سیاسی افول داده است. این رویکرد به دلیل ذهنیت مشوش دست خالی در عرصه فرهنگی دارد و راهکاری جز استفاده از گشت ارشاد باقی نمیماند.