کد خبر: ۱۳۲۱۷۰
سیدحسن خمینی: حرف ما روی حاکمان تأثیر ندارد؛ دوز خشونت باید پایین بیاید

راه‌حل کشور گفت‌وگو است

نوه امام خمینی گفت: من در همان بیانیه‌ای که ابتدا حوادث اخیر نوشتم عقیده‌ام را گفتم و هنوز بر آن هستم، مسأله این است که راه‌حل وضع کنونی کشور گفت‌وگو است؛ دوز خشونت در جامعه باید پایین بیاید، نمی‌شود طرفین بگویند ما به شرطی پای کار هستیم که یقه همدیگر را پاره کنیم! یک کشور و یک ملت هستید و افراد هم فکرهای مختلف دارند، راهش گفت و گوی ملی است؛ اما مراد من این نیست که با همدیگر حرف بزنیم، البته بزرگانشان باید با همدیگر حرف بزنند اما گفت و گو در سطح ملی به معنای انتخابات است.

سیدحسن خمینی  افزود:   باید به این سمت رفت که هرکسی عقایدش را بگوید و در مقابل مردم بگذارد؛ اگر انتخابات کمرنگ شود، وضع همین است که امروز هست. ما آرام آرام پایگاه اجتماعی حکومت را از دوش طبقه محرومین روی دوش طبقه متدیّنین برده‌ایم و مخاطب ما بیشتر با طبقه متدیّنین شده است. درست است که متدیّنین هسته سخت دفاع از جمهوری اسلامی هستند، ولی در ابتدا مخاطب ما همیشه طبقه محروم بوده و تلاش‌ها برای همان‌ها بوده است.سید حسن خمینی در ادامه اظهار کرد:  در مرحله فعلی کار حزبی سخت است، ولی کار سیاسی اصولا سخت است. کار سیاسی نشستن بر سفره انداخته شده نیست. باید عقیده خودتان را بگویید؛ اینکه می‌گویند ما حرف می‌زنیم و عده‌ای کامنت می‌گذارند و فحش می‌دهند، توجیه خوبی برای سخن نگفتن نیست؛ خب بدهند.  پایگاه اجتماعی امام در وهله اول ‌محرومین‌ بودند. امام همیشه به نفع محرومین در دین اجتهاد کردند. طبقه‌ای که امام با آنها انقلاب کرده و مخاطب سخنش بوده‌اند، ‌محرومین‌ هستند شاید از نظر آماری متدیّنین پایه گذاران انقلاب هستند ولی طبقه‌ای که امام با آنها انقلاب کرده و مخاطب سخنش بوده‌اند، ‌محرومین‌ و البته در مرتبه دوم، ‌متدیّنین‌ هستند. به خاطر همین امام بعدا همیشه به نفع محرومین در دین اجتهاد کردند.تولیت حرم امام در ادامه اظهار داشت: پذیرفتن بسیاری از تغییرات در موضوعات فقهی مثل طرح زمین شهری و بعد بحث‌های بند ج‌ و سپس مصادره‌ها و... اجتهاد در دین به نفع محرومین بود و اختلاف امام با مراجع زمان خود در همین موضوعات است که اوج آن هم این جمله است که ‌یک موی کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد‌. این نکته بسیار مهمی است که ما توجه کنیم پایگاه اجتماعی و مخاطب امام در وهله اول ‌محرومین‌ بودند و انقلاب دین خود را به آن طبقه ادا کرده است.خمینی معتقد است که  فقر باعث انقلاب نمی‌شود و  عاملی که باعث انقلاب می‌شود، ‌استضعاف‌ است که امام از آن استفاده می‌کند. استضعاف یعنی فقری که ناشی از ظلم باشد. اگر من بپذیرم فقیرم ولی مقصرش خودم هستم، دیگر با کسی دعوا نمی‌کنم؛ اگر احساس کنم فقیر هستم ولی علتش تو هستی یعنی تو نگذاشته‌ای که من غنی شوم، آنگاه به جنگ با تو بر می‌خیزم. در هند إلی ماشاءالله آدم کنار خیابان به دنیا می‌آیند و کنار خیابان هم می‌میرند، ولی ساختار ذهنی آنها به این است که تقدیرشان بوده و ظلمی در کار نیست. ممکن است یکی از علل این خوش نبودن حال، فقر و یکی دیگر از علت‌هایش تبعیض‌های سیاسی، دلخوری‌ها و ناراحتی‌ها باشد. یک خانواده الزاما از فقر نمی‌پاشد؛ ممکن است غنی هم باشد و بپاشد. شما باید دل‌ها را خوش کنید. روزگار فعلی ما در این حال ناخوشی است؛ یعنی فکر نمی‌کنم کسی در این شک داشته باشد که حالا حال خوش نیست.- علت پیدایش جنبش‌ها و حرکت ها، ‌فقر‌ نیست. حتی دین ستیزی، استبداد و استکبار هم علت این پدیده‌ها نیست. همه اینها در صورتی است که به ریشه ی ‌ظلم‌ برگردد؛ یعنی استضعافی که من احساس کنم نتیجه آن ظلم به من است. ظلم است که شورش می‌آورد. سال‌ها در این مملکت سلطنت‌های مطلقه حاکم بوده و شورش هم نمی‌شده، به خاطر اینکه جامعه فکر نمی‌کرده که حق دارد؛ وقتی احساس کند حق دارد و حق او را نمی‌دهند، شورش می‌کند. مثلا مهاجرین در هیچ کشوری شورش و انقلاب نمی‌کنند، چون فکر می‌کنند در اینجا حقی ندارند. این حق می‌تواند فقر باشد و می‌تواند حق مشارکت باشد.وی در ادامه گفت:  دومین بُعد شخصیت سیاسی امام ‌تشکیل حکومت و پایه گذاری قانون اساسی‌ است و بعد دیگر، ‌تولید ایدئولوژی‌ بود. ایشان به عنوان یک فیلسوف تشکیل حکومت دادند، اما مجری آن هم بودند. کمتر رهبر سیاسی در دنیا این توفیق را پیدا می‌کند که خودش هم ایده حکومت را بدهد و هم اجرایش کند. یعنی مثلا مارکس ایده داده، ولی کسی دیگر پیدا شده و آن را اجرا کرده است؛ ولو اینکه می‌گویند خود لنین دارای ایده‌ای بود.خمینی اذعان داشت:   علت اینکه حال ما الان خوش نیست. بخشی از این امر متوجه حاکمان است؛ شاید هم سهم بزرگتری متعلق به آنان است. من آن بخش را کاری ندارم، چون آنها نه امروز اینجا هستند، نه از ما مشورت خواسته‌اند و نه حرف‌های ما خیلی روی آنها تأثیر دارد ولی در یک بخشی مقصر وضع موجود احزاب هستند که می‌خواهم راجع به این بخش سخن بگویم.  مردم ملاک اطاعت هستند، اما ملاک حقیقت نیستند. یعنی اینکه هرچه اکثریت گفت باید اجرا شود، ولی اینگونه نیست که هرچه اکثریت گفت درست است. هرچه اکثریت گفت باید اطاعت شود چون اگر این گونه نباشد، خطا و اشکالاتش بیشتر است.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1401/11/9 -  شماره 5301
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۳۲۱۷۰
سیدحسن خمینی: حرف ما روی حاکمان تأثیر ندارد؛ دوز خشونت باید پایین بیاید

راه‌حل کشور گفت‌وگو است

نوه امام خمینی گفت: من در همان بیانیه‌ای که ابتدا حوادث اخیر نوشتم عقیده‌ام را گفتم و هنوز بر آن هستم، مسأله این است که راه‌حل وضع کنونی کشور گفت‌وگو است؛ دوز خشونت در جامعه باید پایین بیاید، نمی‌شود طرفین بگویند ما به شرطی پای کار هستیم که یقه همدیگر را پاره کنیم! یک کشور و یک ملت هستید و افراد هم فکرهای مختلف دارند، راهش گفت و گوی ملی است؛ اما مراد من این نیست که با همدیگر حرف بزنیم، البته بزرگانشان باید با همدیگر حرف بزنند اما گفت و گو در سطح ملی به معنای انتخابات است.

سیدحسن خمینی  افزود:   باید به این سمت رفت که هرکسی عقایدش را بگوید و در مقابل مردم بگذارد؛ اگر انتخابات کمرنگ شود، وضع همین است که امروز هست. ما آرام آرام پایگاه اجتماعی حکومت را از دوش طبقه محرومین روی دوش طبقه متدیّنین برده‌ایم و مخاطب ما بیشتر با طبقه متدیّنین شده است. درست است که متدیّنین هسته سخت دفاع از جمهوری اسلامی هستند، ولی در ابتدا مخاطب ما همیشه طبقه محروم بوده و تلاش‌ها برای همان‌ها بوده است.سید حسن خمینی در ادامه اظهار کرد:  در مرحله فعلی کار حزبی سخت است، ولی کار سیاسی اصولا سخت است. کار سیاسی نشستن بر سفره انداخته شده نیست. باید عقیده خودتان را بگویید؛ اینکه می‌گویند ما حرف می‌زنیم و عده‌ای کامنت می‌گذارند و فحش می‌دهند، توجیه خوبی برای سخن نگفتن نیست؛ خب بدهند.  پایگاه اجتماعی امام در وهله اول ‌محرومین‌ بودند. امام همیشه به نفع محرومین در دین اجتهاد کردند. طبقه‌ای که امام با آنها انقلاب کرده و مخاطب سخنش بوده‌اند، ‌محرومین‌ هستند شاید از نظر آماری متدیّنین پایه گذاران انقلاب هستند ولی طبقه‌ای که امام با آنها انقلاب کرده و مخاطب سخنش بوده‌اند، ‌محرومین‌ و البته در مرتبه دوم، ‌متدیّنین‌ هستند. به خاطر همین امام بعدا همیشه به نفع محرومین در دین اجتهاد کردند.تولیت حرم امام در ادامه اظهار داشت: پذیرفتن بسیاری از تغییرات در موضوعات فقهی مثل طرح زمین شهری و بعد بحث‌های بند ج‌ و سپس مصادره‌ها و... اجتهاد در دین به نفع محرومین بود و اختلاف امام با مراجع زمان خود در همین موضوعات است که اوج آن هم این جمله است که ‌یک موی کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد‌. این نکته بسیار مهمی است که ما توجه کنیم پایگاه اجتماعی و مخاطب امام در وهله اول ‌محرومین‌ بودند و انقلاب دین خود را به آن طبقه ادا کرده است.خمینی معتقد است که  فقر باعث انقلاب نمی‌شود و  عاملی که باعث انقلاب می‌شود، ‌استضعاف‌ است که امام از آن استفاده می‌کند. استضعاف یعنی فقری که ناشی از ظلم باشد. اگر من بپذیرم فقیرم ولی مقصرش خودم هستم، دیگر با کسی دعوا نمی‌کنم؛ اگر احساس کنم فقیر هستم ولی علتش تو هستی یعنی تو نگذاشته‌ای که من غنی شوم، آنگاه به جنگ با تو بر می‌خیزم. در هند إلی ماشاءالله آدم کنار خیابان به دنیا می‌آیند و کنار خیابان هم می‌میرند، ولی ساختار ذهنی آنها به این است که تقدیرشان بوده و ظلمی در کار نیست. ممکن است یکی از علل این خوش نبودن حال، فقر و یکی دیگر از علت‌هایش تبعیض‌های سیاسی، دلخوری‌ها و ناراحتی‌ها باشد. یک خانواده الزاما از فقر نمی‌پاشد؛ ممکن است غنی هم باشد و بپاشد. شما باید دل‌ها را خوش کنید. روزگار فعلی ما در این حال ناخوشی است؛ یعنی فکر نمی‌کنم کسی در این شک داشته باشد که حالا حال خوش نیست.- علت پیدایش جنبش‌ها و حرکت ها، ‌فقر‌ نیست. حتی دین ستیزی، استبداد و استکبار هم علت این پدیده‌ها نیست. همه اینها در صورتی است که به ریشه ی ‌ظلم‌ برگردد؛ یعنی استضعافی که من احساس کنم نتیجه آن ظلم به من است. ظلم است که شورش می‌آورد. سال‌ها در این مملکت سلطنت‌های مطلقه حاکم بوده و شورش هم نمی‌شده، به خاطر اینکه جامعه فکر نمی‌کرده که حق دارد؛ وقتی احساس کند حق دارد و حق او را نمی‌دهند، شورش می‌کند. مثلا مهاجرین در هیچ کشوری شورش و انقلاب نمی‌کنند، چون فکر می‌کنند در اینجا حقی ندارند. این حق می‌تواند فقر باشد و می‌تواند حق مشارکت باشد.وی در ادامه گفت:  دومین بُعد شخصیت سیاسی امام ‌تشکیل حکومت و پایه گذاری قانون اساسی‌ است و بعد دیگر، ‌تولید ایدئولوژی‌ بود. ایشان به عنوان یک فیلسوف تشکیل حکومت دادند، اما مجری آن هم بودند. کمتر رهبر سیاسی در دنیا این توفیق را پیدا می‌کند که خودش هم ایده حکومت را بدهد و هم اجرایش کند. یعنی مثلا مارکس ایده داده، ولی کسی دیگر پیدا شده و آن را اجرا کرده است؛ ولو اینکه می‌گویند خود لنین دارای ایده‌ای بود.خمینی اذعان داشت:   علت اینکه حال ما الان خوش نیست. بخشی از این امر متوجه حاکمان است؛ شاید هم سهم بزرگتری متعلق به آنان است. من آن بخش را کاری ندارم، چون آنها نه امروز اینجا هستند، نه از ما مشورت خواسته‌اند و نه حرف‌های ما خیلی روی آنها تأثیر دارد ولی در یک بخشی مقصر وضع موجود احزاب هستند که می‌خواهم راجع به این بخش سخن بگویم.  مردم ملاک اطاعت هستند، اما ملاک حقیقت نیستند. یعنی اینکه هرچه اکثریت گفت باید اجرا شود، ولی اینگونه نیست که هرچه اکثریت گفت درست است. هرچه اکثریت گفت باید اطاعت شود چون اگر این گونه نباشد، خطا و اشکالاتش بیشتر است.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد