این که بالاخره اصولگرایان تندرو نیز به این نتیجه رسیدهاند که برای برون رفت از وضعیت فعلی، باید مذاکره کرد و اختلافشان با دولت، نه اصل مذاکره که میانجیهای مذاکره است، تحول مهمی در تاریخ فکری اینان به شمار میرود، هر چند که تا رسیدن به این نقطه، هزینههای جبران ناپذیری را بر یک ملت تحمیل کردهاند.نگاهی به گذشته مذاکراتی نیز نشان میدهد که جریان تندرو، حتی زمانی هم که دستاندرکار مذاکره بود و از سوی نظام، موظف به انجام آن، فقط نمایی از مذاکره را نمایش میداد و به اصل مذاکره پایبند نبود. ولایتی، مشاور عالی رهبر انقلاب در این باره گفته بود که سعید جلیلی به جای مذاکره ، فلسفه میگفت و بیانیه میخواند و در جاهایی حتی جلوی توافقات را نیز میگرفت که نتیجهاش شد قطعنامههای پی در پی شورای امنیت علیه ایران و تحریمهای گسترده اما درباره مذاکرات پیشروی ایران و سه کشور اروپایی، باید از اصل وجود میانجی عبور کرد نه این که به توصیه تندروها به فکر تغییر میانجی بود.یک بار حسن روحانی گفته بود که اروپایی ها کدخدایی دارند به نام آمریکا که بهتر است به جای گفتوگو با آنان با کدخدایشان مذاکره کنیم و همین تندروها، روحانی را متهم کردند که گفته آمریکا کدخدای جهان است. بعدها در دولت رئیسی، مذاکره کنندگان اصولگرا به سرپرستی باقری کنی، به چشم خودشان دیدند که آمریکا کدخدای اروپاییهاست؛ بدین شکل که هیات ایرانی با اروپاییها در هتل الف مذاکره میکرد و بعد اروپاییها به هتل ب که محل اقامت آمریکاییها بود، می رفتند و حرف ایرانیها را به آنها می گفتند و پیام آمریکایی را به هیات ایرانی بازمیگرداندند.حتی آقای مخبر، معاون اول دولت رئیسی نیز یک بار به صراحت گفت که توافقاتی بین ایران و برخی کشورها برای انتقال پول به کشورمان شکل گرفته بود که دستکم در سه مورد، آمریکا ورود کرد و ظرف ۲۴ ساعت همه توافقات امضا شده را منتفی کرد. همه این ها نشان میدهد که حق با روحانی بوده است و مذاکره باید با طرف اصلی باشد. بنابراین، این که تندروها می گویند باید میانجی ها عوض شوند، حرف مفتی بیش نیست چرا که اولا میانجی ها در وهله اول، نفع خود را در نظر دارند تا منافع طرفین را، ثانیا، درگفتوگو با واسطه روند مذاکرات کند میشود، ثالثا احتمال انحراف پیام در تبادلات با واسطه وجود دارد، رابعا امکان استفاده از موقعیتهای مذاکراتی زنده و راهکارهایی که از دل گفتوگوی مستقیم شکل میگیرد، سلب می شود و خامسا و از همه مهمتر، مگر ما صغیر هستیم یا اعتماد بنفس نداریم که باید بینمان میانجی باشد؟معنای مذاکره نیز تسلیم نیست، کما این که مذاکره با اروپا نیز متضمن چنین معنایی نیست.اکنون زمان اجرای اصول سه گانه سیاست خارجی یعنی «عزت، حکمت، مصلحت» در مذاکره بی میانجی با آمریکا به منظور دفع شر و تامین منافع ملت ایران رسیده است.