همکارانی میشناسم که حتی محض رضای خدا هم شده یک روز به موقع سرکلاس درس حاضر نمیشوند و حتی یک دانش آموز هم از شیوه تدریس آنها رضایت ندارد اما در دفتر مدرسه چنان از نظام سیاسی و جامعه و والدین و نظام آموزشی طلبکارند که اگر کسی نشناسد فکر میکند استعداد و نبوغی در حد نیوتن و هگلی داشته که توسط این دانش آموزان نادان و نظام آموزشی قدر نشناس هدر رفته است. یا اینکه پزشک متخصص و فوق تخصص در مطب خود یک کارت خوان ساده نگذاشته و از این طریق از بیت المال دزدی میکند و در هنگام عمل جراحی هم پول خارج از قاعده طلب میکند اما همین که زبان به سخن گفتن میگشاید چنان از دولت انتقاد کرده و چنان به مفسدان اقتصادی و رانت خواران بد و بیراه میگوید که انگار فرشته ای به اسارت گرفته شده در میان کفتاران است.
نمونه دیگرش، کارمندانی که از یک رشوه پنجاه هزارتومانی هم نمیگذرند و در قبال همین مبلغ ناچیز حاضر به چشم پوشی از تخلفات خطرآفرینی در حوزه بهداشت و سلامت و ساخت و ساز و امثالهم هستند اما به هنگام کوچکترین فاجعه زیست محیطی و یا بلایای خانمانسوزی مانند متروپل آبادان در ردیف اول انتقاد به مسئول و دولت و دیگران است. حتی روشنفکران و هنرمندان و دانشگاهیان بسیاری که صبح تا شب در شبکههای اجتماعی رخت پهن کرده اند و در دفاع از حقوق زنان و آزادیهای اجتماعی و گذار از سنت و...داد سخن سر میدهند اما در خانه مادر یا همسرشان را تحقیر میکنند و اگر نیم ساعت چای و خوراک شان دیر شود زمین و زمان را به هم میریزند. از سویی دیگر، دوستان منتقد و قلم به دستی که مدام در ستایش نقادی و آزادی بیان سخن میگویند اما در رفتار خود در جامعه و در مواجهه با کوچکترین انتقادی از کوره دررفته و به فحشهای چارواداری و تهدید با چماق و چاقو متوسل میشوند. یا اینکه رانندگان که در مواجهه با کوچکترین ناشی گری رانندگان زن مسئله را به جنسیت ربط داده و شروع به اذیت و تمسخر آنها مینمایند.
حتی بسیاری مواقع رانندگانی را مشاهده کرده ام که هنگام مواجهه با زن سعی میکنند با تمسخر و ندادن راه به آنها باعث آزار و سلب اعتماد به نفس آنها شده و با وادار کردن طرف به اشتباه با لبخندی کریه مهر تاییدی بر گفتههای خود بیابند. یا اینکه طرف ساعت یک نصف شب تمام شیشههای ماشین را تا انتها پایین داده، صدای باند را تا آخر باز کرده و با سرعت در کوچه هشت متری در حال تردد است. صدای خودرو این شهروند بزرگوار تا چند صدمتری قابلیت بیدار کردن هر آدم حتی با خواب سنگین را دارد. کسی هم اعتراضی کند، سرش را از شیشه خودرو بیرون آورده و دهانش را تا بناگوش باز میکند و هر فحش زشت و رکیکی را نثار ملت کرده و گاز ماشینش را میگیرد...
همه اینها بخشی از رفتارهای عمومیجامعه ماست که همگی کم و بیش آن را تجربه کرده ایم. کافی است این تجربهها را به خاطر داشته باشیم تا هنگامیکه گوشی موبایل را دست گرفته و با چند فحش به این و آن، سطح زندگی خود را با سوئیس و دانمارک مقایسه میکنیم و از اینکه ماهی سه هزار دلار دستمزد نمیگیریم به زمین و زمان لعنت میفرستیم، کمیآرام شویم.