شاید برای بسیاری از افراد جای سوال باشد که چرا با امثال حسن عباسی، رائفی پور، سردار قاسمیو...برخورد نمیشود؟ کسانی که آزادانه و بدون پیگیری و برخورد به دیگران انگ و اتهام میزنند، مرتب حاشیه سازی کرده و در ترویج دروغ، جهل، خرافات و تشدید اختلاف در کشور سخن گفته و عمل میکنند؟کسانی که برخلاف رویه حاکم بدون محدودیت و سانسور، آزادانه به هر تریبونی دسترسی داشته و روز بهروز بر نفوذ و گستره فعالیت شان افزوده میشود! به راستی چرا اراده ای برای برخورد با این جماعت نیست؟ در پاسخ، بایستی تاکید کرد، اگر در گذشته با ارتش سایبری و اتهام زنندگان فضای مجازی، برهم زنندگان سخنرانیها، کفن پوشان مخالف برجام، بالاروندگان دیدار سفارت خانهها و...برخوردی صورت گرفت و اراده ای برای پیگیری بود، با این جماعت هم برخورد خواهد شد!
آری، آتش به اختیارها خود دو دسته هستند. گروهی که بی سرو صدا و گمنام، در لایههای زیرین جامعه در تلاش برای پیشبرد اهداف محوله هستند و گروه دوم، فضای رسانه و فضای مجازی را برعهده دارند. با این تقسیم کار، آنهایی که از دیوار سفارت عربستان و انگلستان بالا رفتند و فیلم از پرده سینما پایین کشیده و خودجوش! با لنگه کفش و آجر از امثال ظریف و مطهری استقبال کردند، بازوی رسانه ای و نمود ظاهری آنها در امثال حسن عباسی و رائفی پورها تکمیل میشود. نتیجه؛ حسن عباسیها نمود ظاهری و بیرونی نیروهای آتش به اختیار هستند. اختیارات محوله و دیکته شده اقلیتی را اجرا و از تریبون به اطلاع مردم میرسانند که در فضای مجلس، شورا و ارگانهای رسمی، دیگرانی برای حفظ ظاهر ،قابلیت اجرای آن را ندارند.
در آخر؛ اگر امروز شاهد تغییر رویه این جماعت هستیم که برخلاف گذشته که نوک حملات شان اقدامات دولت قبل، با کلیدواژه «لیبرال» بود، و امروز از هنرمندان تا ورزشکاران را مینوازند، دلیلش این است که حاکمیتِ یکدست و مراد خود را بر امور کشور مسلط دارند و در نتیجه جرات یا بهتر بگوییم اجازه ای برای تاختن ندارند. پس ناگزیر برای اینکه عطش و شهوت دیده شدن را عملی و تریبون از دست ندهند، ناگزیرند به دیگرانی تاخته و این آتش برافروخته را از خاموشی و فراموشی حفظ کنند، مبادا برای سالهای آتی آمادگی خود را از دست بدهند!