با بررسی وعدههای دولت مشخص میشود که «دولت کار و عمل» آن طور که ادعا میشد نتوانست کاری از پیش ببرد و در واقع دولتِ وعده و شعار شد. به طور مثال دولت مدعی بود که سالی یک میلیون مسکن میسازد اما به دلیل اینکه هیچ برنامه ای برای این وعده نداشتند و منابع چنین طرحی شفاف نبود حتی هزار مسکن نتوانستند بسازند چه برسد به یک میلیون! مسئولین دولت مدعی بودند ظرف چند روز بورس را سامان میدهند اما پس از یک سال هنوز هیچ امیدی برای بهبود وضعیت بازار سرمایه و بورس وجود ندارد. یا اینکه وزیر جوان و انقلابی این دولت مدعی بود با ۳۰۰ میلیون دلار میتوان بازار ارز را به ثبات رساند اما میبینیم در حالی که دولت مدعی است صادرات نفتی افزایش چمشگیر داشته چگونه قیمت دلار به شدت افزایش یافت و دولت از سامان بخشیدن به بازار ارز ناتوان بود. از سویی دیگر آقای رییسی مدعی بود که فضای مجازی را میشناسد و به هیچ وجه به دنبال ایجاد محدودیت در این حوزه نیست اما الان مردم قضاوت کنند نسبت به یک سال و یا دوسال قبل سرعت اینترنت تا به چه میزان کاهش یافته و چگونه کسب و کارهای کوچک خانگی هر روز در استرس فیلترینگ شبکههای اجتماعی و طرح صیانت که در واقع طرح محدودیت است به سر میبرند.
نکته دیگر اینکه، در حالی که نزدیکان آقای رییسی، دولت قبلی را متهم میکردند که معیشت مردم را به مذاکرات گره زده اما امروز مردم میبینند که با هر خبر به بن بست رسیدن در مذاکرات، بازار چه طور متلاطم شده و قیمت ارز، طلا، سکه و مسکن بیش از هر چیز تحت تاثیر حواشی مذاکرات قرار دارد. به عبارتی دیگر، دولت در حوزه اقتصاد، سیاست خارجی و به طور کلی اداره کشور دچار اشتباهات پیاپی در تصمیم گیری است که به دهها مورد میتوان اشاره کرد. تمامیاین موارد نشان میدهد که دولت در یک ساله اول حضور خود بیش از دولتهای پیشین در اجرای سیاستها ناکام بوده و این ناکامیمهر تاییدی است بر شکست ایده یکدست شدن قدرت! حال کسانی که میپنداشتند با یکدست شدن قدرت میتوان در حوزه اقتصاد و مذاکرات موفق بود امروز چه پاسخی در برابر ناتوانی دولت دارند؟